اختلال اضطراب فراگیر: نشانه ها و علائم
اکثر انسان ها در زندگی خود اضطراب و نگرانی را تجربه می کنند. اضطراب و نگرانی پاسخی بهنجار در برابر تهدید بوده و فرد را برای فرار از آن خطر و یا مقابله با آن آماده می کند. نگرانی در برخی از مواقع می تواند مفید و کمک کننده باشد ( کمک می کند برای آینده برنامه ریزی کنیم، برای امتحان آماده شویم و...) اما اگر این نگرانی همیشه و درباره همه امور تجربه شود همچنین مانع تصمیم گیری در مواجهه با یک مشکل شده و شدید باشد مشکل ساز است. برخی افراد تقریبا در مورد هرچیزی مضطرب و نگران به نظر می رسند؛ اینگونه افراد را می توان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر طبقه بندی کرد. افراد مبتلا اختلال اضطراب فراگیر نگرانی های دائمی و آشفته کننده ای را تقریبا بصورت روزانه تجربه می کنند. این افراد قادر به کنترل نگرانی خود نبوده و علائمی مانند بی قراری، تنش عضلانی، عدم تمرکز، خستگی، تحریک پذیری، مشکلات خواب و ... را تجربه می کنند. علل مختلفی را می توان برای این اختلال بر شمرد مانند عوامل ژنتیکی، تجربیات دوران کودکی مثل از دست دادن والدین، جدایی والدین، تاکید بر نا امن و خطرناک بودن دنیا توسط والدین و...، تجربیات استرس زای اخیر، انتظارات غیر واقع بینانه از خود و دیگران، مصرف الکل، مواد و ... افراد مبتلا به این اختلال، درگیر افکار غیر منطقی می شوند که این افکار منجر به افزایش اضطرابشان می شود. لیست طولانی از افکار نگران کننده دارند. ممکن است در مورد نگرانی خودشان نگران باشند، تحمل کمی برای بلاتکلیفی داشته و بر این باور هستند که وقتی از چیزی مطمئن نیستند پیامد ناخوشایندی به همراه خواهد داشت. بدترین حالت ممکن را پیش بینی می کنند به توانایی خود برای مقابله با استرس اطمینان ندارند و در دنیای بلاتکلیف دائما به دنبال یافتن قطعیت هستند و در نهایت زندگی کردن در لحظه حال و لذت بردن از لحظه برای این افراد امری دشوار است.
در صورتی که اضطراب شدید بوده و در اکثر اوقات و در اکثر حوزه ها تجربه می شود نیازمند درمان است. درمانهای روانشناختی مختلفی برای این اختلال وجود دارد. یکی از درمان های روانشناختی موثر درمان شناختی رفتاری می باشد که با استفاده از تکنیک های رفتاری و شناختی مختلف به کاهش علائم کمک می کند.
دکتر زهرا یوسفی
دکتری روانشناسی از دانشگاه تبریز
...................................
اختلال وسواسی-جبری
که به آن اختلال وسواس فکری-عملی هم گفته میشود یکی از ناتوانکنندهترین اختلالات است. برخلاف اختلالات اضطرابی که در آن معمولاً یک شیء و یک موقعیت بیرونی یا خاطره این شیء یا موقعیت بیرونی، خطرناک ادراک میشود در اختلال وسواسی-جبری یک فکر، تصویر یا تکانه رویداد خطرناکی به حساب میآیند. در این حالت، فرد احساس میکند که مجبور است از این فکر، تصویر یا تکانه دوری کند؛ مانند کسی که مارهراسی دارد و از مار اجتناب میکند. برای اینکه بدانید تلاش برای دوری کردن از یک فکر چقدر میتواند بیثمر باشد سعی کنید به فیلهای صورتی فکر نکنید! اگر تلاش کنید که روی فکر نکردن به فیلهای صورتی تمرکز کنید خواهید دید که سرکوب یک فکر یا تصویر چقدر سخت است. افرادی که اختلال وسواسی-جبری را تجربه میکنند هر روز و گاهاً یک عمر درگیر این نبرد هستند و معمولاً سرنوشت این نبرد خستهکننده چیزی جز شکست نیست.
در ابتدا تصور میشد که اختلال وسواسی-جبری یک اختلال نادر است، اما پژوهشهای همهگیرشناسی اخیر نرخ شیوع سالانه این اختلال را بین 1.1 تا 1.8 درصد گزارش کردهاند. سن شروع اختلال وسواسی-جبری بین آغاز نوجوانی و اوایل جوانی است. با این حال گاهی شاهد شروع اختلال در دوره کودکی و یا بعد از 35 سالگی هستیم. بروز این اختلال معمولاً به طور تدریجی رخ میدهد، اما گاهی در برخی از افراد بروز حاد اختلال وسواسی-جبری را شاهد هستیم.
همانطور که در ابتدا گفتهشد، وسواسها میتوانند به سه شکل به ذهن خطور کنند. ممکن است فرد وسواسها را به شکل افکار تجربه کند. در این حالت فکری مانند «نکند دستهایم آلوده باشند؟» از ذهن او عبور میکند. گاهی ممکن است وسواسها به شکل یک تصویر ذهنی تجربه شوند؛ مانند تصویری از یک صحنه خشونتآمیز. در حالت دیگر، فرد ممکن است میلی شدید برای انجام کاری داشتهباشد؛ مثلاً دلش بخواهد به صورت رئیسش مشت بزند.
تمام این وسواسها ناگهان به ذهن فرد خطور میکنند، ناخواسته و نامناسب هستند و فرد را به شدت آشفته میکنند. وقتی یک وسواس در ذهن فرد رسوخ میکند، توجه او را به خود جلب میکند و حالا دیگر فرد حتی اگر بخواهد هم نمیتواند حواس خود را به چیز دیگری معطوف کند. در صورتی که فرد وسواسی بتواند خود را با چیز دیگری درگیر کند، این آرامش موقتی است زیرا به زودی باز هم سروکله وسواسها پیدا خواهدشد.
ادامه دارد ...
....................................
وسواسها موضوعات متنوعی را شامل میشوند. در این قسمت میخواهیم درباره وسواسهای خشونتآمیز، جنسی یا مذهبی صحبت کنیم. وقتی فردی وسواسی با محتوای خشونتآمیز دارد ممکن است تصویری از صدمه زدن به عزیزانش از ذهنش عبور کند؛ در این حالت ممکن است تصویری از لحظه پرت کردن نوزادش از پنجره خانه را در ذهنش ببیند. در حالتی دیگر ممکن است فرد دلش بخواهد که به افراد محبوبش آسیب بزند؛ مثلاً میل شدیدی به هل دادن دوستش از روی پل داشتهباشد. گاهی حتی این وسواسها به صورت تردید و شک درباره صدمه زدن به کسی ظاهر میشوند. در این حالت فرد از خودش میپرسد که آیا ممکن است در حین رانندگی به کسی آسیب زدهباشم؟
وسواسهای جنسی شکل دیگری از وسواسها هستند. در این حالت فکر یا تصویری از انجام عمل جنسی نفرتآور و شرمآور از ذهن فرد عبور میکند. این تصویر میتواند لمس جنسی یک نوزاد یا هر رفتار جنسی نفرتآور باشد. گاهی پیش میآید که فرد در خود میل شدیدی برای انجام یک عمل جنسی شرمآور و خلاف عرف احساس میکند؛ مثلاً میل شدیدی دارد که خانمها را در تاکسی یا خیابان لمس کند یا اینکه حرف جنسی ناپسندی را بر زبان آورد. در حالت دیگر ممکن است فرد بعد از اینکه بچهای را بغل کرد به این شک کند که نکند در آن لحظه از نظر جنسی تحریک شدهبودم؟
وسواسهای مذهبی شکل دیگری از محتواهای وسواسی هستند که میتوانند برای افراد آشفتگی زیادی به همراه داشتهباشند. منظورمان از وسواسهای مذهبی، فکر توهین به مقدسات یا ناراحت کردن خدا یا تصور آن است. فردی که با این وسواسها درگیر است ممکن است تصویری از خودش در حال انجام یک عمل کفرآمیز داشتهباشد و یا فکر اینکه «خدا از من ناراحت است و من به جهنم خواهمرفت» مدام به ذهنش خطور کند. گاهی اوقات افراد میل شدیدی برای فحاشی به خدا یا امامان و پیامبران در خود احساس میکنند. این حالت ممکن است در حین انجام یک مراسم دینی دستهجمعی مثل نماز جماعت رخ دهد و فرد را به شدت مضطرب کند. مانند وسواسهای خشونتآمیز و جنسی، در وسواسهای مذهبی نیز ممکن است فرد دچار تردید شود و از خودش بپرسد که «نکند عزیزانم به خاطر کارهایی که کردهام مورد عذاب الهی واقع شوند؟» یا «آیا نمازم را با خلوص نیت خواندهام؟»
ما درباره وسواسهای خشونتآمیز، جنسی و مذهبی صحبت کردیم. شکلهای دیگری از افکار وسواسی نیز وجود دارند که در این قسمت به آنها میپردازیم. یکی از شکلهای متداول وسواس، درگیر شدن بیشاز حد و بیمارگون با نظم و تقارن است. ممکن است به خاطر بیاورید که در دوران کودکی هنگام راه رفتن در پیادهرو سعی میکردید که پاهای خود را روی درزهای کاشیها نگذارید. اکنون نیز میتوانید چند دقیقه به عنوان سرگرمی و تفریح آن کار را انجام دهید اما تصور کنید که فکر میکنید که نباید از روی درزهای کاشیهای پیادهرو عبور کنید چون اگر چنین کاری را انجام دهید یک اتفاق ناخوشایند و بد رخ خواهدداد. در این حالت چه احساسی خواهید داشت؟
شکل متداول دیگر که احتمالاً با آن به خوبی آشنا هستید وسواسهای مرتبط با نظافت و نجاست است. در این روزها که مردم در سرتاسر کره زمین درگیر ویروس کرونا هستند و پزشکان تأکید زیادی بر شستشوی منظم دستها دارند شاید به وفور از دوستانتان شنیدهباشید که میگویند «از بس دستهایم را شستم وسواس گرفتم». در اینجا باید فرق شستشوی بیمارگون و سالم را از نظر بگذرانیم. فردی که درگیر وسواسهای مرتبط با آلودگی است احتملاً به سادگی و با شستشوی بیست ثانیهای دستهایش احساس تمیزی و پاکی نخواهدکرد. او بعد از پایان بیست ثانیه با خود خواهدگفت «نکند دستهایم را به خوبی و کامل نشستهباشم؟» یا «حتما ویروسی گوشه ناخنهایم وجود دارد که نتوانستم آن را بشویم». این فرد حتی بعد از شستشوی دستها به مدت چندین دقیقه نیز در ذهنش هنوز با این فکر درگیر خواهد بود که «یعنی همه جای دستهایم را با دقت شستهام؟» در ادامه بیشتر درباره تفاوت فکرهای وسواسی و افکار معمولی صحبت خواهیم کرد.
در شکل دیگری از وسواس، فرد قادر نیست از شر چیزهای دورریختنی خلاص شود. این دسته از وسواسها در طبقه احتکار قرار میگیرند. این افراد نمیتوانند از اشیاء دل بکنند و آنها را انبار میکنند. در نوع شدید آن فرد محل زندگیاش را از انبوه وسائل دورانداختنی پر میکند و این وضعیت به قدری بغرنج است که گاهی حتی به سختی میتوان در آن خانه تردد کرد. گاهی حتی وقتی اطرافیان شخص تلاش میکنند که این وسایل را از محل زندگیاش دور کنند با مقاومت شدید فرد وسواسی روبرو میشوند.
ممکن است در هنگام مطالعه نمونهای از این افکار وسواسی با خود گفتهباشید: «دیروز فکری شبیه به این فکر از ذهنم عبور کرد، نکند من هم وسواس دارم؟» باید اشاره کنیم که محتوای فکرهای یک فرد وسواسی با محتوای فکرهایی که از ذهن افراد غیروسواسی عبور میکند فرقی ندارد. یعنی بسیاری از افراد غیروسواسی هم فکرهایی مانند «نکند وسط کلاس درس فریاد بزنم» یا فکرهایی شبیه به آن را تجربه میکنند. اگر فرد چنین بیندیشد که این فکر نوعی هشدار است و بدان معنا است که او قرار است وسط کلاس درس فریاد بکشد آشفتگی و تنش زیادی را تجربه خواهدکرد. این فرد به دنبال راهی خواهدبود که جلوی این اتفاق بد را بگیرد. برای مثال او با خودش فکر میکند که اگر ده دقیقه یکبار، از کلاس خارج شود و به محوطه دانشگاه برود و بعد به کلاس بازگردد دیگر سر کلاس فریاد نخواهدکشید. بنابراین افراد وسواسی این افکار را به عنوان یک هشدار و تهدید قلمداد میکنند و به دنبال یک واکنش فوری هستند. آنها دیگر نخواهندتوانست به سادگی از شر این فکرها رها شوند.
ما درباره وسواسهای خشونتآمیز، جنسی و مذهبی صحبت کردیم. شکلهای دیگری از افکار وسواسی نیز وجود دارند که در این قسمت به آنها میپردازیم. یکی از شکلهای متداول وسواس، درگیر شدن بیشاز حد و بیمارگون با نظم و تقارن است. ممکن است به خاطر بیاورید که در دوران کودکی هنگام راه رفتن در پیادهرو سعی میکردید که پاهای خود را روی درزهای کاشیها نگذارید. اکنون نیز میتوانید چند دقیقه به عنوان سرگرمی و تفریح آن کار را انجام دهید اما تصور کنید که فکر میکنید که نباید از روی درزهای کاشیهای پیادهرو عبور کنید چون اگر چنین کاری را انجام دهید یک اتفاق ناخوشایند و بد رخ خواهدداد. در این حالت چه احساسی خواهید داشت؟
شکل متداول دیگر که احتمالاً با آن به خوبی آشنا هستید وسواسهای مرتبط با نظافت و نجاست است. در این روزها که مردم در سرتاسر کره زمین درگیر ویروس کرونا هستند و پزشکان تأکید زیادی بر شستشوی منظم دستها دارند شاید به وفور از دوستانتان شنیدهباشید که میگویند «از بس دستهایم را شستم وسواس گرفتم». در اینجا باید فرق شستشوی بیمارگون و سالم را از نظر بگذرانیم. فردی که درگیر وسواسهای مرتبط با آلودگی است احتملاً به سادگی و با شستشوی بیست ثانیهای دستهایش احساس تمیزی و پاکی نخواهدکرد. او بعد از پایان بیست ثانیه با خود خواهدگفت «نکند دستهایم را به خوبی و کامل نشستهباشم؟» یا «حتما ویروسی گوشه ناخنهایم وجود دارد که نتوانستم آن را بشویم». این فرد حتی بعد از شستشوی دستها به مدت چندین دقیقه نیز در ذهنش هنوز با این فکر درگیر خواهد بود که «یعنی همه جای دستهایم را با دقت شستهام؟» در ادامه بیشتر درباره تفاوت فکرهای وسواسی و افکار معمولی صحبت خواهیم کرد.
در شکل دیگری از وسواس، فرد قادر نیست از شر چیزهای دورریختنی خلاص شود. این دسته از وسواسها در طبقه احتکار قرار میگیرند. این افراد نمیتوانند از اشیاء دل بکنند و آنها را انبار میکنند. در نوع شدید آن فرد محل زندگیاش را از انبوه وسائل دورانداختنی پر میکند و این وضعیت به قدری بغرنج است که گاهی حتی به سختی میتوان در آن خانه تردد کرد. گاهی حتی وقتی اطرافیان شخص تلاش میکنند که این وسایل را از محل زندگیاش دور کنند با مقاومت شدید فرد وسواسی روبرو میشوند.
ممکن است در هنگام مطالعه نمونهای از این افکار وسواسی با خود گفتهباشید: «دیروز فکری شبیه به این فکر از ذهنم عبور کرد، نکند من هم وسواس دارم؟» باید اشاره کنیم که محتوای فکرهای یک فرد وسواسی با محتوای فکرهایی که از ذهن افراد غیروسواسی عبور میکند فرقی ندارد. یعنی بسیاری از افراد غیروسواسی هم فکرهایی مانند «نکند وسط کلاس درس فریاد بزنم» یا فکرهایی شبیه به آن را تجربه میکنند. اگر فرد چنین بیندیشد که این فکر نوعی هشدار است و بدان معنا است که او قرار است وسط کلاس درس فریاد بکشد آشفتگی و تنش زیادی را تجربه خواهدکرد. این فرد به دنبال راهی خواهدبود که جلوی این اتفاق بد را بگیرد. برای مثال او با خودش فکر میکند که اگر ده دقیقه یکبار، از کلاس خارج شود و به محوطه دانشگاه برود و بعد به کلاس بازگردد دیگر سر کلاس فریاد نخواهدکشید. بنابراین افراد وسواسی این افکار را به عنوان یک هشدار و تهدید قلمداد میکنند و به دنبال یک واکنش فوری هستند. آنها دیگر نخواهندتوانست به سادگی از شر این فکرها رها شوند.
حال که انواع وسواسها را مرور کردیم ممکن است بپرسید «از کجا بدانم افکار من وسواسی هستند یا نه؟» پیشتر نیز اشاره کردیم که افکار وسواسی فقط افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری را درگیر نمیکنند. شواهد نشان میدهند که افکار وسواسی در جمعیت عادی نیز به عنوان پدیدهای شایع مطرح هستند. مثلاً بررسیهایی که در آمریکا، انگلیس، کره و کانادا انجام شده نشان میدهد که 80 تا 90 درصد از مردم افکار ناخواستة مزاحمی را تجربه میکنند که محتوا و موضوع این افکار دقیقاً مشابه افکار وسواسی در افراد دارای اختلال وسواسی-جبری است. یک انسان سالم و طبیعی در طول 16 ساعت حدود 4000 فکر مختلف به ذهنش خطور میکند که تقریباً 13 درصد آنها بدون قصد قبلی و به طور ناخواسته به ذهن وارد میشوند. بسیاری از این افکار محتوایی دارند که اخلاقی نیستند و حتی منزجرکننده هم هستند. بنابراین یک فرد غیر وسواسی حدوداً 520 فکر مزاحم و غیرارادی را در طول روز تجربه میکند.
حالا ببینیم مرز بین وسواسهای طبیعی و وسواسهای مشکلآفرین در کجاست؟ یا به عبارت دیگر، اگر محتوای وسواسهای طبیعی و مشکلآفرین یکی است وسواسهای مشکلآفرین چه ویژگیهایی دارند که آنها را متمایز میکند؟ در ادامه 5 ویژگی اصلی وسواسهای مشکلآفرین را مرور میکنیم:
- مزاحمت: به نظر میرسد که این افکار، تصاویر یا تکانههای وسواسی (میل شدید برای انجام کاری) به صورت ناگهانی و برخلاف میل فرد به ذهن او خطور کردهاند و او اصلاً قصدی برای این کار نداشتهاست.
- ناخواستگی: فرد خواهان تجربه این افکار نبوده و افکار مذکور برایش آشفتگی زیادی به همراه دارند.
- مقاومت: فرد دربرابر این وسواسها مقاومت میکند و میخواهد که هر طور شده آنها را فروبنشاند یا حذف کند. ممکن است این فرد بخواهد با اجتناب از موقعیتهایی که چنین فکرهایی را برمیانگیزند آشفتگیاش را کمتر کند. گاهی نیز به دنبال یک سری آیینمندیها است تا اثرات آن فکر را خنثی کند.
- کنترلناپذیری: همانطور که پیشتر هم گفتهشد، افرادی که با افکار وسواسیِ مشکلآفرین درگیر هستند اغلب احساس میکنند که کنترلی بر وسواسهای خود ندارند و گاهی حتی فکر میکنند که به طور کلی کنترل ذهنشان را از دست دادهاند.
- نامتعارفبودن: محتوای این وسواسها اغلب بر خلاف ارزشها، معیارهای اخلاقی یا شخصیت واقعی فرد هستند. فرد احساس میکند که این افکار با خودِ واقعیاش فرق دارند و با شخصیت و رفتار واقعی او همخوانی ندارند.
دکتر زهرا زنگوله چی
کاندیدای دکترای تخصصی روانشناسی بالینی از دانشگاه شیراز
ابراز احساسات و بیان خواسته های خود
ابراز احساسات یکی از مهارت های مهم در هنگام ارتباط با افراد دیگر است. ابراز احساسات شامل شناسایی احساسات خود و سپس اطلاق نام مناسب به این احساسات است. بیان خواسته ها به معنی برنامه ریزی برای درخواست کردن چیزهایی است که می خواهید، در واقع بجای اینکه منفعلانه یا پرخاشگرانه رفتار کنید جرات مندانه رفتار می کنید.
انسان ها بر اساس تجارب خود در طول زندگی ممکن است یاد گرفته باشند که احساساتی مثل خجالت و کم رویی و... را ابراز نکنند. اغلب مردان فکر می کنند که سرسختی، خشم، رقابت خوب و غمگینی، ترس و تردید بد هستند. بنابرین این تجارت و یادگیری ها مانع ابراز احساسات می شوند.
سه راهکار وجود دارد که به شما کمک می کند احساسات خود را بطور روشن بیان کنید:
- از عبارت "من" استفاده کنید:
با استفاده از عبارت "من" به جای عبارت "تو" مسئولیت احساسات خود را به عهده بگیرید. برای مثال عباراتی مثل:
" تو مرا عصبانی می کنی"
" تو هرگز اجازه نمی دهی من یک کلمه حرف بزنم"
عبارات سرزنش آمیزی به نظر می رسند. وقتی همین عبارات به صورت عبارتهای "من" مطرح شوند کمتر سرزنش آمیز بوده و مسئولیت احساسات را به عهده گوینده می گذارند و بیشتر احتمال دارد که شنیده شوند. برای مثال:
" من عصبانی هستم"
" من می خواهم الان حرف بزنم"
توجه داشته باشید که از بیان عبارت "تو" در پوشش عبارت " من" خودداری نمایید. به عنوان مثال عبارت " من احساس میکنم تو آدم احمقی هستی" ویژگی های عبارت من را ندارد.
2 ئ «من غمگین هستم» در حالی که لبخند می زنید و شادی می کنید، فکر می کنید همسرتان کدام را باور می کند؟ حرف های شما را با اعمال شما را؟
اگر متوجه شوید که زبان بدن شما با گفته هایتان ناهمخوان است، این وضعیت ممکن است نشان دهنده ی آن باشد که احساسی که شما درباره ی موضوع دارید، واقعا متفاوت از آن چیزی است که تصور می کنید؛ بنابراین کمی بیشتر به درونتان بنگرید و ببینید واقعا چه احساسی دارید. از طرف دیگر ممکن است عادت داشته باشید که موقع دادن خبرهای بد بخندید، یا هنگام شوخی کردن اخم کنید، یا سبک های ناهمخوان دیگری داشته باشید. در صورت لزوم آن قدر جلوی آینه تمرین کنید تا حالت بدن، تن صدا، حرکات و ژست هایتان با آنچه واقعا احساس می کنید، هماهنگ شوند.
دکتر زهرا یوسفی
کاندیدای دکتری روانشناسی از دانشگاه تبریز
منبع: مهارتهای زندگی زناشویی، متیو مک کی و همکاران، ترجمه: دکتر شهرام محمدخانی، قدرت عابدی
موانع دست یافتن به اهداف
گاهی اوقات افرادی که عزت نفس پایینی دارند می توانند هدف هایی را برای خود تعیین کنند اما نمیتوانند به آنها دست یابند ۶ مانع متداول بر سر راه اهداف وجود دارد:
۱. برنامهریزی نامتناسب: شایعترین مانع برنامه ریزی ضعیف است. یعنی تقسیم نکردن اهداف بزرگ به بخشهای کوچک تر و محتاطانه تر. دستیابی به یک هدف بزرگ در زندگی در یک زمان کوتاه مانند این است که بخواهید یک قرص نان کامل را یک لقمه کنید و این غیر ممکن است بنابراین مجبور هستید که نان را به تکه های کوچکتر تقسیم کنید و سپس آنها را بخورید در غیر اینصورت لقمه در گلویتان گیر خواهد کرد.
۲. آگاهی ناکافی: این نیز یک مانع بسیار شایع است و زمانی به وجود میآید که قبل از اینکه کوچکترین گام را به سوی اهداف خود بردارید اطلاعات کافی را در دست ندارید. دنبال کردن اهداف بدون داشتن اطلاعات کلی مانند این است که به صورت تصادفی سوار یک قطار شوید و سعی کنید از یک محل به محل دیگر بروید شما نیاز به یک نقشه و یک جدول زمانی دارید اینها اطلاعات ضروری برای رسیدن به مقصد هستند.
۳. مدیریت زمانی ضعیف: آدمهایی که مشغله دارند اغلب اوقات اهداف منطقی را تعیین می کنند و آنها را به گام های کوچک و عقلانی تقسیم می کنند با این حال به نظر نمیرسد بتوانند وقتی برای برداشتن اولین قدم داشته باشند وقتی چند توپ را به هوا می اندازید و با آنها بازی می کنید اضافه شدن حتی یک توپ دیگر ممکن است بسیار زیاد باشد. مگر اینکه در بازی زبردست شوید یا تصمیم بگیرید که یکی از توپها را رها کنید.
ادامه دارد ...
دکتر زهرا یوسفی کاندیدای دکترای روانشناسی از دانشگاه تبریز
تکنیک های شناختی برای افزایش عزت نفس متیو مک کی، پاتریک فانینگ
با ما همراه باشید......
مرکز مشاوره فراشناخت تبریز با ارائه خدمات در حیطه های :
مشاوره خانواده، مشاوره ازدواج، مشاوره جنسی،مشاوره تحصیلی، شغلی و کنکور، مشاوره کودک و نوجوان، مشاوره اعتیاد، مشاوره فردی، تست های هوش، شخصیت و استعدادیابی